کد مطلب:150359 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:292

پارسایی و وارستگی
شناخت دنیای نكوهیده یعنی برقرار كردن نسبت پست و آلوده با هر امری از امور این عالم، و رها شدن از دامهای دنیای نكوهیده از امور اساسی در مدرسه ی حسینی است، زیرا دنیا حجاب معرفت و مایه ی هلاكت است. حسین (ع) در خطبه ای والا در صبح روز عاشورا این جهت تربیتی مدرسه ی خود را مشخص كرده و فرموده است:

«الحمدلله الذی خلق الدنیا، فجعلها دار فناء و زوال، متصرفه باهلها حالا بعد حال، فالمغرور من غرته، و الشقی من فتنته، فلا تغرنكم هذه الدنیا، فانها تقطع رجاء من ركن الیها، و تخیب طمع من طمع فیها.» [1] .

سپاس خدایی را سزاست كه دنیا را آفرید و آن را خانه ی نابودی و ناپایداری قرار داد؛ همان دنیایی كه اهل خویش را پیوسته دگرگون می سازد. پس فریب خورده كسی است كه فریب دنیا را خورد و بدبخت كسی است كه مفتون آن شود. بنابراین دنیا فریبتان ندهد كه هر كه بدو تكیه كند ناامیدش سازد و هر كه در او طمع بندد مایوسش نماید.

دنیای نكوهیده واسطه ی فریب آدمی است و هر جا تباهی هست، نشانی از مفتونی دنیا و وابستگی بدان وجود دارد. این آموزش قرآن كریم است:

(و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور.) [2] .

و زندگی دنیا چیزی جز كالای فریب نیست.

اگر با زندگی این جهانی نسبتی دنیایی برقرار شود جز فریب نصیب آدمی نخواهد شد.

(و ما الحیاه الدنیا الا لعب و لهو.) [3] .

و زندگی دنیایی جز بازیچه و سرگرمی چیزی نیست.


شیطان به واسطه ی دنیا آدمی را می فریبد و به پستی و تباهی می كشاند و جز با پارسایی و وارستگی از دامهای آن نمی توان رهید.

(فلا تغرنكم الحیاه الدنیا و لا یغرنكم بالله الغرور.) [4] .

پس زنهار كه زندگی فریبتان ندهد و شیطان (غرور) شما را (با آرزوی دراز) نفریبد.

شیطان بسیار فریبنده، و دنیا دام فریب است، چنانكه گفته اند: «الشیطان غرور و الدنیا غرور.» [5] (شیطان غرور است و دنیا غرور)؛ این راز سنخیت شیطان و دنیا است و انسان به محض پشت كردن به پارسایی و وارستگی و رو كردن به دنیای دنی با شیطان متصل می شود و در دام او می افتد و تن دادن به پستیها و فرورفتن در تباهیها از اینجاست.

مدرسه ی حسینی، مدرسه ی دعوت همگان به دور ساختن خود از چنین دامی است، چنانكه حسین (ع) در شب هشتم یا نهم محرم در ملاقاتی با عمر بن سعد او را به نجات از دام دنیا و پیوستن به خود فراخواند. عمر بن سعد در پاسخ به امام (ع) گفت: «می ترسم در این صورت خانه ام را در كوفه ویران كنند.»

حسین (ع) به او فرمود: «من به هزینه ی خود برایت خانه ای می سازم.»

عمر بن سعد گفت: «می ترسم باغ و نخلستانم را مصادره كنند.»

امام (ع) فرمود: «من در حجاز بهتر از این باغها كه در كوفه داری به تو می دهم.»

عمر بن سعد گفت: «زن و فرزندم در كوفه اند و از سلامت آنان بیم دارم.»

حسین (ع) به او فرمود: «من سلامت ایشان را تضمین می كنم.»

اما عمر بن سعد دست از قدرت طلبی نكشید و نخواست از دام دنیا برهد و با پارسایی و وارستگی به حقیقت خویش رو كند. پس به دعوت حسین (ع) پشت كرد. [6] .

بندگی دنیا آدمی را به پستی و تباهی می كشاند و دلبستگی به دنیاست كه مردمان را به ستمگری راه می برد و وابستگی به دنیاست كه انسانها را به ستم پذیری وامی دارد. حسین (ع) در ضمن سخنی پس از ورود به كربلا فرمود:

«الناس عبید الدنیا و الدیق لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.» [7] .


مردم بندگان دنیایند و دین سر زبانشان است، پشتیبانی شان از دین تا آنجاست كه زندگی شان در رفاه است، و هرگاه به آزمایش گرفته شوند دینداران (واقعی)اندكند.

تا پارسایی و وارستگی نسبت به دنیای نكوهیده حاصل نشود، آدمی گرد دنیای خود می گردد و كعبه ی آمالش دنیا خواهد بود، هرچند كه این كعبه صورتهای گوناگون بیابد. حسین (ع) در گفتاری عالمان دین به دنیا فروش را مخاطب قرار داده و آنان را نكوهش كرده و سبب اصلی تن دادنشان به پستی و حمایتشان از ستمگری را در دنیا طلبی شان معرفی كرده است:

«و لكنكم مكنتم الظلمه من منزلتكم و استسلمتم امور الله فی ایدیهم، یعملون بالشبهات، و یسیرون فی الشهوات، سلطهم علی ذلك فراركم من الموت، اعجابكم بالحیاه التی هی مفارقتكم.» [8] .

شما ستمگران را در مقام خود جای دادید و امور حكومت خداوند را به آنان واگذاشتید تا به شبهه ها كار كنند و به راه شهوتها روند. آنچه سبب گردیده است آنان را بر این مقام مسلط كنید، گریز شما از مرگ است و دلبستگی تان به زندگی دنیا كه از شما جدا خواهد شد.

عزت و قوت و عظمت آدمی در پارسایی و وارستگی است و مدرسه ی حسینی بدین می خواند كه حسین (ع) نمونه ی اعلای این گونه زیستن و آزموده شدن است. حسین (ع) این حقیقت را در نهضت خود بخوبی نشان داد. وقتی به عراق نزدیك شد و مردی از كوفه وی را از دنیا پرستی مردم كوفه و خیانتشان آگاه كرد، حسین (ع) در سروده ای راه و رسم خود را این گونه اعلام نمود:



فان تكن الدنیا تعد نفیسه

فدار ثواب الله اعلی و انبل



و ان تكن الاموال للترك جمعها

فما بال متروك به الحر یبخل



و ان تكن الارزاق قسما مقدرا

فقله حرص المرء فی الكسب اجمل



و ان تكن الابدان للموت انشئت

فقتل امری بالسیف فی الله افضل [9] .




اگر زندگی دنیایی ارزشمند باشد، (در نظر من) جهان پاداش خداوندی برتر و گرانبهاتر است؛

و اگر مال و ثروت برای این است كه روزی باید از آن دست كشید، پس انسان آزاده نباید برای چنین ثروتی بخل ورزد؛

و اگر روزیها مقدر گشته و تقسیم شده است، پس هر چه انسان در به دست آوردن ثروت كم آزتر باشد بهتر و نیكوتر است؛

و اگر بدنها برای مرگ آفریده شده است، پس كشته شدن انسان با شمشیر در راه خدا برتر و سزاوارتر است.

پارسایی و وارستگی آدمی را به مرتبه ای واصل می كند كه تن به هیچ گونه پستی ندهد و برای جیفه ی دنیایی دست به ستمگری نگشاید. مدرسه ی حسینی مردمان را به پارسایی و وارستگی می خواند تا به دنیای نكوهیده پشت كنند و با شوق جهان پاداش خداوندی بدرستی بزیند. حسین (ع) در دعایی این گونه زیستن را می آموزد:

«اللهم ارزقنی الرغبه فی الاخره، حتی اعرف صدق ذلك فی قلبی بالزهاده منی فی دنیای.» [10] .

خدایا، مرا به آخرت مشتاق گردان تا آنگاه كه وجود آن را با پارسایی در امور دنیایی در خود احساس كنم.


[1] مقتل الخوارزمي، ج 1، صص 253 -252؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 100؛ بحارالانوار، ج 45، صص 6 -5.

[2] قرآن، آل عمران/ 185.

[3] قرآن، انعام/ 32.

[4] قرآن، لقمان/ 33.

[5] أبوزكرياء يحيي بن زياد المعروف بالفراء، معاني القرآن، الطبعة الثالثة، عالم الكتب، بيروت، 1403 ق. ج 2، ص 330.

[6] مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 245.

[7] تحف العقول، ص 174؛ مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 237.

[8] تحف العقول، ص 169.

[9] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 95؛ و با قدري اختلاف: فتوح ابن أعثم، ج 5، صص 126 -125؛ مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 223؛ كشف الغمة، ج 2، ص 28؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 7، ص 133؛ أبوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي، البداية و النهاية، تحقيق شيري، الطبعة الاولي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1408 ق. ج 8، ص 228؛ فخرالدين محمد الطريحي، المنتخب في جميع المراثي و الخطب، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ص 111؛ سليمان القندوزي الحنفي، ينابيع المودة، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج 2، ص 173.

[10] كشف الغمة، ج 2، ص 63.